حس میکنم پیرمردی هستم با یک کوله بار سنگین که داره سربالایی یک کوه رو میره بالا.میشینه، بلندمیشه، تلاش میکنه بره بالا، چندقدم میره، خسته میشه، میشینه.قله دوره.بار سنگینه.نگرانه.روح من اون پیرمرده، گذشته و نگرانیهام اون کوله بار...قله، آرزوهام.چه زود پیر شدم...چه زود خسته شدم...
0
0
6
31
0